سوال عشقی؟


- شاگردی از استادش پرسيد:" عشق چست؟ "
استاد در جواب گفت: " به گندم زار برو و پر خوشه ترين شاخه را بياور. اما در هنگام
عبور از گندم زار، به ياد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای
بچينی! "
- شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت. استاد پرسيد: "چه آوردی؟ "
و شاگرد با حسرت جواب داد: " هيچ! هر چه جلو ميرفتم، خوشه های پر پشت تر ميديدم و به اميد پيدا کردن پرپشت ترين، تا انتهای گندم زار رفتم ."
استاد گفت: " عشق يعنی همين! "
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و سوم فروردین ۱۳۸۶ ساعت 19:19 توسط محمد حسن
|
..::بیا با هم باشیم::..